دل نامه ای از جنس درد
بسم رب المنتقم
چندوقتیست میخواهم دست به قلم بزنم ولی دلم یارای دستم نیست به رسم سربازی میخواهم از سودای دل سوکوت های خودرا که آغشته باگلایه و درد است گویا کنم
این روز ها همه مشغول شادی و جشن و سرور هستند و همه جا را آذین بندی کرده اند و میخواهند ارادتشان را به آقایشان نشان دهند.
ولی چندتا سوال چند وقتیست ذهن مرا به خود مشغول کرده است
این منتقم؟
آقا کجاست؟
چرا نمی آید؟
از دست ما راضیست یا گله مند است؟
نکند دل آقا را ما خون کرده ایم؟
و از همه بدتر،نکند آقا به خاطر گناهان من درغیبت است!
ویا آقا مرا به سربازی خودقبول میکند؟
درفکر این سوالات بودم که ناگهان به فکر جمله ای افتادم که:میدان عمل خالیست،اودرپی سرباز است چون ما همه سرباریم سردار نمیاید...
این روز ها وقایع زیادی درروزگار ما اتفاق می افتد که ما وقت زیادی برای آن ها سپری کرده ایم،باخود بنشینیم و فکر کنیم که آیا ما منتظران ظهور به اندازه مسابقات فوتبال یورو2012و یا سریال ها و یا به اندازه صف نانوایی و یا صف اتوبوس و صدها چیزدیگر به آقایشان وقت گذاشته اند و یا به اندازه چند دقیقه منتظر آقا بوده اند؟
میخواهیم با آقایمان آشتی کنیم!!
آری آشتی
بیایید با آقا یمان در نیمه ی همین ماه بیعتی کنیم
و قول دهیم که آقاجان دیگر با گناهانمان دلت را خون نخواهیم کرد
رفتارهایمان،کارهایمان و حتی نفس هایی که میکشیم مورد رضای تو باشد و برای تو...
و آقاجان مطمئن باشید روسیاهی کوفی ها را ما جبران میکنیم
وقتی بعلاوی آقا باشیم منهای همه چیز میتوانیم باشیم
و این جمله حُسن ختام ما باشد:مطمئن باشید که نمیگذاریم عاشورا تکرار شود تا ولی مان هل من ناصرسردهد
و امروز ما بچه های انتظارنائب برحق آقایمان امام خامنه ای رایارخواهیم بود
جمله ی حیات بخش وروحبخش شایداین جمعه بیاید شاید........
منبع:اسیر کربلا